بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۸
آذر ۹۷

اتفاقی آمدو حالی به حالی بود و رفت

خب چه بهتر، اصلن او عشق خیالی بود و رفت

هی برایم نقشه های جور واجوری کشید

چون معما آمد و ذاتش سوالی بود و رفت

شیطنت هایش برایم رنگ و بویی تازه داشت

دیر فهمیدم که عشقش دستمالی بود و رفت

کلی از قشم و ابوموسی برایم قصه گفت

دست آخر دستم آمد او شمالی بود و رفت

ای دل غمدیده چشمت آب مروارید داشت؟ 

شانس آوردی که یارو دست خالی بود و رفت

عشق های لحظه ای یعنی عمارت روی آب

شاعر این شعر اهل ماست مالی بود و رفت

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۸
محمد رحیمی
۲۷
آذر ۹۷

توی این شعر، چه وسواس قشنگی است گلم

تازه در لحظه حساس قشنگی است گلم

پنجره قاب عجیبی است برای شاعر

خالق شعر، چه عکاس قشنگی است گلم

خلق هر ثانیه از حالت عاشق سخت است

خودمانیم چه احساس قشنگی است گلم

تو به اندازه یک آلبوم از عکس پری

عشق، قیراطی الماس قشنگی است گلم

شعر خوبی است ولی حد تو بیش از اینهاست

این غزل گرچه که مقیاس قشنگی است گلم

محمد رحیمی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۷ ، ۰۱:۳۳
محمد رحیمی
۲۴
آذر ۹۷

خسته ام از تو که درگیر نگاهم نشدی

از تو که ملتفت این همه آهم نشدی

حالم از عاشقی یکطرفه آشوب است

قد مهتاب، پناهنده چاهم نشدی

شاعری کردم و پروانه شمعت بودم

و تو آن قافیه گاه به گاهم نشدی

خسته ام از دل طوفان زده مواجم

اینکه فانوس شب مست و سیاهم نشدی

(کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد)

خسته ام از تو که هم    بودی و راهم نشدی

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۸
محمد رحیمی
۲۴
آذر ۹۷

خسته ام از هر چه تو، از هر چه عشق

تا نفس دارم  دعایت می کنم

خواهشن دیگر سراغ از من نگیر

کر شو تا دیدی صدایت می کنم

بعد ازین قلبم دژی مستحکم است

نشنوی جان را فدایت می کنم

تور خود را جای دیگر پهن کن

بی تو احساس رضایت می کنم

بی وفای سنگدل بدرود تو

از تو دوری را رعایت می کنم

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۰۱:۵۴
محمد رحیمی
۲۲
آذر ۹۷

مثل دیوانه هاو اول صبح

توی یک قهوه خانه در بازار

بعد صبحانه ای شتابزده

عشق تو می کشد مرا در کار

کام می گیرم از نی قلیان

در خیالم تو روبروی منی

چشمهایت زمرد و یاقوت

کاش پلکی به روی هم نزنی

عاشقم  عاشق زلالی تو

تو که از چشمه ها تمیز تری

توی قلبم فقط تویی ، یعنی

از تمام جهان عزیز تری

من حسودم به آن نی قلیان

که به لب های تو لبش گیر است

مرده بودم تو زنده ام کردی

لب وچشمان عشق، اکسیر است

محمد رحیمی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۵
محمد رحیمی
۱۴
آذر ۹۷

مدتیه دلم میخواد بمیرم

سراغتو از خودتم نگیرم

خدا وکیلی بسه این همه درد

رنج و عذابم تا یه حدیه، مرد

من شدم آیینه عبرت برات؟

یه عمری بی عشقی و حسرت برات؟

مثل کباب روی آتیشم من 

مهمون اضطراب و تشویشم من

نباس یه بار حال منو بپرسی؟

بگی چرا کجی ؟ چرا درستی؟

بگی چقد حیونی بدبخته این

گناه داره، خیلی براش سخته این؟

یه روز خوش ندیده خاک برسره

آبروی خدایی مو می بره

کاری نداره دستشو بگیرم

مامان بشم بگم برات بمیرم

درسته که خدا نباس بمیره

از بنده شم نباس سراغ بگیره؟

ببینه چی می خوره چی می پوشه

چی حسرتش شده چی آرزوشه؟ 

دوسد دارم خدا، ولی تو اصلن

توجهی نداری عمرن به من

اینجوری که خدا بودن آسونه

رییس این و اون بودن آسونه

وقتی میشی خدای مشتی گدا

دنیا میشه روستا و تو کدخدا

یهو پریدم از تو خواب ابلیس

دیدم که جا تر شده و بچه نیس

راستی یادم رفت که بگم خواب بودم

جدی نگیرین که بی اعصاب بودم

 

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۷:۱۹
محمد رحیمی
۰۵
آذر ۹۷

می گذارم بروی با سر پر مشغله ات

تو بگو من چه کنم با دل بی حوصله ات؟

مثل یک مار،خزیدی پس یک گوشه ی دنج

تا  که در گیر خودت باشی و آن مساله ات

(بی تو مهتاب شبی،باز از آن کوچه )....ولی

از کجا بین من و تو زده شد فاصله ات؟

(ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری)

خبری نیست ، ببر با خودت این هلهله ات

(من سر گشته هم از اهل سلامت بودم)

تا کشاندی تو مرا در گسل زلزله ات

دل من عاشق آن(شور و شر عشق) تو شد

از کجا باز بجویم دل مست یله ات؟

عشق، نه، قصه نه، افسانه نه، این یعنی چه؟

ظاهرا موش قضای تو جویده  بله ات!!!

محمد رحیمی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۶:۰۸
محمد رحیمی