بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۲۵ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

۳۰
دی ۹۶

گفتم سلامت می کنم گفتی طمع در من نکن

گفتم خدا حافظ ولی گفتی چنین متقن نکن

گفتم دلم آشوبه شد گفتی که آرامش کنم

گفتم مگر این می شود؟گفتی مرا دشمن نکن

گفتم بمانم پیش تو  من میشوم هم کیش تو؟؟

گفتی که آری می شود  در راه من. من من نکن

گفتم توهم که من منی به به توهم تر دامنی؟

گفتی تو کوری و کری گردن در این روزن نکن

گفتی برو اینجا نمان  از ادعا با من نخوان

گفتم جوابم را بده آتش دراین خرمن نکن

گفتی سلامت سوخته چون آتشی افروخته

گفتم جوابت شعله شد آتش به جان و تن نکن

حالا سلامم مانده و لب های سنگ سرد او

شاعر بیا تکرار کن شعر  تتن تن تن نکن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۶ ، ۱۷:۲۹
محمد رحیمی
۲۹
دی ۹۶

مادرم گفت پسر صادق باش

پدرم گفت برو لایق باش

پسرم خواست کنارش باشم

و نگفتند کمی عاشق باش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۶:۳۰
محمد رحیمی
۲۹
دی ۹۶

آتشم آب مریزانم و خاموش نکن

این همه پشت سرم حرف و سخن گوش نکن

دست بردار از این قافیه پردازی ها

 وبه جز من هوس لذت آغوش نکن

نامه دادم که بیایی نروی پیش رقیب

قلب لرزان مرا نامه مخدوش نکن

صادق است آنکه به خلوت بگشاید در راز

راز من را بنشان در دل و پاپوش نکن

با توام با تو که دردانه عشقم بودی

حرمت عشق نگه دار و فراموش نکن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۵:۵۹
محمد رحیمی
۲۸
دی ۹۶

فردا یه روز خوب و جذابه

امشب واسه فردا چه بیتابه

حس می کنم امشب همون فرداس

خیلی قشنگه گر چه در خوابه

من قهرمان شهر رویاهام

ممنون که در خوابم میای باهام

از روز و بیداری نزن حرفی

تنها میشم تنها تر از دستام

سردت نشه؟اینجا هوا سرده

گرچه بهاره برگاشم زرده

گلهاش همرنگ دلم خشکند

شرمنده این اقرار یک مرده

در خواب من وقتی بیای گرما

پیروز میشه از ننه سرما

کاری بکن خوابم تو رو میخواد

خوابی که همراه تو میشم ما

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۴:۴۰
محمد رحیمی
۲۷
دی ۹۶

دوباره داری بازی در میاری؟

دوس داری  سر بسرم بذاری؟

عاشقی این بازی هارو نداره

خیلی بدی اشکمو در میاری.

نوبتیم که باشه من به جاتم

یه عکس گم شده توی چشاتم

شبونه از پیشت میرم بی خبر

دلیل لرزیدن شونه هاتم

عاشقی یعنی غم و اشک و ماتم

یه عمری تنهایی و دوری از هم

چه خوبه داری منو جا میذاری

معنی نداره حسی گنگ و مبهم

از حالا خاطرت برام عزیزه

نه عاشقی نه جنگ و نه و ستیزه

معتدله دمای دوستت دارم

قلب من از عاشقی می گریزه


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۰۰:۲۹
محمد رحیمی
۲۵
دی ۹۶
غمو دوس ندارم اما غم تو تلخ و شیرینه
واسه لحظه های غربت خودش آشنا ترینه
تو که باشی دیگه غصه یه دروغ بد و زشته
منو لایق خودت کن انتظار از تو همینه
اگه خاکم تو گلم کن بزن و اهل دلم کن
جنس دل از آسمونه اما گل اهل زمینه
عاشقت شدم به حدی که بدون تو محاله
حتی انتظار تلخم برای تو  دلنشینه
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۱۷:۳۶
محمد رحیمی
۲۵
دی ۹۶

تازه فهمیدم چه کار سختیه

هی صدای عاشقا در گوشته

من دیگه شعری نمی نالم برات

بار عشق خیلیا بر دوشته

قاب عشقت جاش تو قلبم محکمه

بی صدا میگم ترانا و نراک

با تو مفقودالاثر شم بهتره

تو منو پیدا کنی از یک پلاک

از همیشه بیشتر بی تابمت

آخه دیگه این سکانس آخره

مهربونی کن بزرگی کن بیا

باورم در حسرتی ناباوره

من که مثل بچه ها صبرم کمه

قبل از اینکه تو بیای دق می کنم

پس دعا کن تا خدا صبرم بده

ازتو شرمنده ام که نق نق می کنم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۶ ، ۰۱:۴۳
محمد رحیمی
۲۳
دی ۹۶

من عاقبت بخیر چشم یارم

صبح علی الطلو سر قرارم

سیاهمو سرمه چشم مستش

ظاهرم آرومه و بی قرارم

مشرق و مغرب هوای شرجیش

خبر ندارین که چه حالی دارم

کی بود میخوند که مشکی رنگ عشقه

باید اینارو پشت سر بذارم

یکی بشم با چشمون سیاهش

از اولم همین بوده قرارم

آهای جماعت عاقبت بخیرم

که مهمون آسمون نگارم 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۱۷:۳۴
محمد رحیمی
۲۱
دی ۹۶

دست در گردن هر جاده به دنبال توام

توی تقویم  پی جمعه ی امسال توام

از نشستن چه نصیبم شده جز بی حالی؟

پا نیامد. به امید توام و بال توام

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

عاشق شور و شر عشقم و دنبال توام

غمزه داری؟چه خیالیست .به جان خواهانم

اخم داری؟چه غمم ؟چون که پر شال توام

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

که خریدار نگاه توام و فال توام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۶ ، ۲۰:۰۱
محمد رحیمی
۲۱
دی ۹۶

گفتم آقایی و ارباب سزاوار تو نیست

گفتی از حرف گذر کن گل من کار تو نیست

گفتم از دیدن تو تازه شود جان و دلم

گفتی از شعر حذر کن اگر اصرار تو نیست

گفتم آخر من سرگشته چه باید باشم؟

گفتی اینقدر که گفتی دل بیمار تو نیست

گفتم از گریه شدم غرق .بگو.کافی هست؟

گفتی آب است و کسی هیچ خریدار تو نیست

گفتم از کنج خرابات دلم با خبری؟

گفتی این گونه خرابات که مقدار تو نیست

گفتی آنگونه بپاخیز که انگار کسی است

پشت در منتظرم شوق به کردار تو نیست؟

پشت هر پنجره و در شب و روز آمده ام

گفتی این پنجره ها لایق دیدار تو نیست


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۶ ، ۱۷:۲۶
محمد رحیمی