بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

۳۰
آبان ۹۶

نگذار درین شب خزانی

از رنگ خیال در بمانی

گویند که شاعری فسانه است

شعر من و شاعری بهانه است

با من توبیا به وسعت شور

شوری که زظلمت آورد نور

صندوقچه هزار رازم

من بسته قفل بی نیازم

با من تو بیا و سیر کن سیر

در مسجدو خانقاه ودر دیر

شاید دل من دلی خیالیست

بد نیست.تفالی و فالیست

ای شعر مرا تو حمله ورشو

ای تندر شعر جمله در شو

طوفان تورا نیاز دارم.

ای قبله بسی نماز دارم.

من وارث قرن ها سکوتم

مدیون هزارها قنوتم

در دامن من هزار گل مرد

خشکیده و پژمرید و افسرد

دیگر من و این سکوت غمبار

مردیم ز واژه تلمبار

امشب من و این هجوم آنی

هردو شده ایم بس روانی

چندیست که آتشی نهانم

بازنده ساعت و  زمانم

شعر من از انتظار پوسید

پوسید درین غبار پوسید

دیگر من و این سکوت قهریم

فریاد بلاکشان دهریم

امشب شب انتقام و وصل است

این خشم خداست اصل اصل است

تو باید اگر سکوت خواهی

جایی بروی به عمق چاهی

حسم به طواف روح آمد

در کشتی جان چو نوح آمد

دادار جهان خدیو بی چون

مجنون تر ازآن شدم که مجنون

من زالم و سامم ونریمان

من خون سیاوشم ز ایمان

سهرابم و در نبرد .شیرم

چون رستم یل نژاد پیرم

یا رایت کاوه خموشم

دیگر نه خموش در خروشم

روئین تنم و سپند یارم

امشب مگرش به چنگ آرم

با قدرت آرش کمانگیر

در چله نهاده ام غم پیر

رگهای تنم به درد آمد

گرما سوی ملک سرد آمد

بگذار که آتشم بگیرد

وین وهم خیال گونه میرد

ای چشمه نازک گوارا

یک جرعه شراب شو طهورا 

تا مستی من مدام گردد

آرامش دل تمام گردد.

.طوفان تو را نیاز دارم.

.ای قبله بسی نماز دارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۰۰:۰۳
محمد رحیمی
۲۹
آبان ۹۶

دلبر من خیلی ازم شکاره از چیزی طفلکی خبر نداره

خبر نداره کارمن تمومه آفتاب عمرم لب پشت بومه

بهش نگفتم که نمونده فرصت باید بشم پابه رکاب هجرت

فکر میکنه از چش من افتاده رسمی شده پیام سردی داده

چطور بهش بگم خدا نگهدار من چی بودم براش به غیر آزار؟

مدتیه فقط عذابش دادم آبی نبود فقط سرابش دادم

یه سنگینی که روی شونه هاش بود علت اشکی که رو گونه هاش بود

وقتی ندارم که بترسم از مرگ پاییزه و آخر عمر یک برگ

جواب اون طرف باشه بعد موت یا شایدم دادن بهم یه تایم اوت

بگو باید چه شکلی آماده شه جواب اشکاش چجوری داده شه؟

خوبه بگم دلم ازت شاکیه حرفای مشکوکی ازت حاکیه

این چطوره؟بگم پشیمون شدم ازم گذشته خنگ و نادون شدم

یعنی اگه بگم که خیلی حیفی بهم نمیگه با تو داره کیفی؟

آهان یه دعوا زرگری بدم نیس فحاشی و دری وری بدم نیس

این دم مرگی مث آدم بمیر توی تنور یه عمره موندی خمیر؟

بهش بگو یواش یواش چجوری باید بری یه راه خیلی دوری

بگی مقدر شده زودتر برم موضو اینه باید که زودتر برم

اشکاشو در میاری با فین و فین یه مدتم مریضه میشه غمگین

تو مردی و میان به خواستگاریش میگذره که میری و جا میذاریش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۰۰:۵۴
محمد رحیمی
۲۸
آبان ۹۶

یا علی موسی الرضا زائر بیمار اومده

درد هجرون کشیده با قلب ناکار اومده

عصر غیبیت دل مشتاقو به آتیش کشیده

واسه مرهم دلش منتظر زار اومده

قربون صحن و سرات برم که از بهشت سره

زائر صحن و سرات خادم دربار اومده

اونقدر مهربونی بی ادبا رو راه میدی

عاشق بی ادبت با شوق و اصرار اومده

به کجا باید بره تشنه دیدار خدا؟

اومده جایی که مولا شبای تار اومده

یا علی موسی الرضا برات آزادی می خواد

مرغ روحی که درین دنیا گرفتار اومده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۶ ، ۱۴:۰۱
محمد رحیمی
۲۷
آبان ۹۶

بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار

وقت خوبیست برو روی سرت موی بکار


چونکه دخلت نیست خرج اندازه کن

پبش مهمان دائما خمیازه کن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۲:۱۵
محمد رحیمی
۲۷
آبان ۹۶

آن شنیدستی که در اقصای غور

شاعری بوده است با نام بگور؟


چونکه دخلت نیست خرج اندازه کن

وقت خوابت دیر شد خمیازه کن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۱:۱۶
محمد رحیمی
۲۷
آبان ۹۶

رخ نورانی تو چشم مرا آزرده

بخت بد دزد زده عینک مارا برده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۰۰:۲۰
محمد رحیمی
۲۶
آبان ۹۶

حضورت روی اعصاب است همچین

تمام نقشه بر آب است همچین

چرا قدر خودت را کم گرفتی؟

واین افسانه در خواب است همچین

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۲۰:۲۹
محمد رحیمی
۲۶
آبان ۹۶

هی چه خبر است؟

چرا آتش بازی براه انداخته ای؟

من که سیگار تو نیستم

از خودت بپرس.نسبت لبهای تو با نفس های من چیست؟

ریه های احساست را از دود دلم دور نگه دار

آتش بازی های تو شبیه به چهارشنبه سوزیست

تا چهارشنبه سوری.خیلی از آسمان دلم دوری 

نمی بینی چون کوری.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۲۰:۱۵
محمد رحیمی
۲۵
آبان ۹۶

اگر دیدی که حالت گشته ناجور

بدون نت شدی حیران و مخمور

عزیز من شدی معتاد گوشی

وجودت را ازین نکبت بکن دور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۶ ، ۲۱:۵۵
محمد رحیمی
۲۴
آبان ۹۶

روزگار از من و تو جز اثر خوب نخواست

از زمین لرزه دل درهم و آشوب نخواست

فرصت مهر برای دلمان محدود است

دل لرزیده جز آرامش مطلوب نخواست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۲۰:۴۸
محمد رحیمی