بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۶۷ مطلب با موضوع «ترانه» ثبت شده است

۱۵
آذر ۹۵

جاده

زندگی ساده‌تر از اینه گلم

که واسش هزار تا نقشه جور کنی

کاری کن عاشق و بی‌ریا و پاک

از دل وسوسه‌هاش عبور کنی

تو خوبی ولی فراموشت شده

لکه‌ها خورشید و تاریک می‌کنن

لکه بودن و بزن پس اگه نه

میان و جاده رو باریک می‌کنن

سبد صداقت و گم نکنی

تا که روشنی باهات رفیق باشه

دستتو تو دست آشنا بذار

آشنا نور صداقت باهاشه 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۸:۰۲
محمد رحیمی
۰۵
آذر ۹۵

حصار

بی‌تو حتی خاطره مثل کویره

دل عاشق تو حصار غم اسیره

بی حتی گل حسرت نمی‌شه باز

بی‌تو من موندم  و پایان بی‌آغاز

دل دریایی  تو با حس تردید

گل خنده هامو از باغ لبام چید

ای که چشمای تو سرچشمۀ رویاست

بیا تا بشکفه باغ خوش احساس 

نازنین از تو همینه  انتظارم

دیگه با بهونه‌هات کاری ندارم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۱۸
محمد رحیمی
۳۰
آبان ۹۵
صدا
وقتی از پیشم می‌رفتی
نگرونی تو صدات بود 
غم حرفای نگفته
مث یک سایه باهات بود

این چه بختیه که دارم   
اومدم اما نبودی
شده بودم یخ و خورشید
اشک یخ نداره سودی

توجزیره غریبی 
گم شده بال پریدن
دیگه پروازی نمونده
نه فرازی نه فرودی

بایداز آتیش عشقت
بسوزم به رنگ ققنوس
تا تو از ساحل حاشا
ببینیم به رنگ فانوس

دیگه فانوسی توکارنیس
که بگی شروع تازه‌ام 
حالا من که گُر گرفتم
واسه تو می‌مونه افسوس

من که شادیت آرزوم بود
نمی‌خوام غم صداتو
نمی‌خوام عمری بدوزی
به افق ناز نگاتو

آخرین حرف من اینه 
حالا که دلم رو کشتی
دل هیچ کس رو نلرزون
محترم بدون وفاتو
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۶
محمد رحیمی
۲۴
آبان ۹۵

جای پا

کاش می‌شد صداتو نقاشی کنم 

توی محراب دلم کاشی کنم 

با غبار لحظه‌هات رفیق بشم 

جای پای عشقو آب‌پاشی کنم

گل اگه خنده کنه به کار میاد

روشنی به دیده های تار میاد

این سکوت سرد مردابی چرا؟

خنده گل این روزا به کار میاد

کاش می شدصداتو با خود ببرم

جایی که حتی خودت هم نباشی

توی حوض آب خاطرات تو

من باشم صداتو حوض نقاشی 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۲۰:۱۲
محمد رحیمی
۱۶
آبان ۹۵

برعکس

گفتی بمون. رفتم،  گفتی برو موندم .

برعکس حرفاتو.   از تو چشات خوندم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۸
محمد رحیمی
۱۴
آبان ۹۵

به مقصد خراسون

اتل متل یه ضامن و یه آهو

اتل متل تموم می‌شه هیاهو

اتل متل یه زائر فسقلی 

کبوترخسته با بال گلی

کودک دل وقتی میشه هراسون 

پر می‌کشه به مقصد خراسون

 پنجره پولادو نشونه کرده

گمون کنم که اونجا لونه کرده

می‌مونه تاجوابی از یار بیاد

دست نوازشای دلدار بیاد

باشوق و اشتیاق ناگفتنی

رضا رضا رضا می‌گه دیدنی 

دور رضا و غربتاش بگردم 

تصدق رنگ صفاش بگردم 

محمدرحیمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۶
محمد رحیمی
۰۹
آبان ۹۵

خوش به‌حالت کبوتر

خوش به‌حالت کبوتر که جات توی این حرمه

از کجا فهمیدی که صاحبش اهل کرمه؟

توی ایرون همه‌جا گنبد و گلدسته داره

دونه و لونه برای کفتر خسته داره

چه کسی یادت داده طایر این فضا باشی 

فارغ از غم‌های دنیا مهمون رضا باشی

کاش منم می‌فهمیدم وقتی بقوقو می‌کنی 

به زبون کفترا چه ذکریو رو می‌کنی

ای امام عاشقا حاجتمو حالا می‌خوام

ای غریب الغربا،  معرفت بالا می‌خوام

محمدرحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۵ ، ۲۲:۲۶
محمد رحیمی