بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۲۵ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۹
دی ۹۶

مرا ورق نزن ای روزگار لاکردار

برای خواندن من اینقدر نکن اصرار

بگو کجای کتاب سیاه من زیباست

که خوانده ای و از اول ورق ورق تکرار

فقط منم که چنین سرنوشت تلخی داشت

مگر تمسخر افتاده هم شد آخر کار؟

چه خواب ها که برای کسی شدن دیدم

چه آتشی که در انداختی تو در انبار

به خام فکری من خنده ات گرفته بخند

اگر که خسته شدی دست از دلم بردار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۶ ، ۰۰:۱۵
محمد رحیمی
۱۸
دی ۹۶

از بس برای راحت دل کار می کنم

خود را همیشه سخره و سربار می کنم

کارم شده شبیه به بازار یان شهر

دل را خراب کوچه و بازار می کنم

مرگا به من حریف زبانم نمی شوم

هی قتل عام خلق کرده و احضار می کنم

گرد گناه مثل مگس پرسه می زنم

با دیگران نباید و هشدار می کنم

گل می کنم بخاطر پروانه ها و شمع

خود را ذلیل نفس می کنم و خار می کنم

باید برای مانده ی این آبرو چه کرد؟

این خانه را به روی خود آوار می کنم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۶ ، ۱۶:۴۸
محمد رحیمی
۱۷
دی ۹۶

برایم دعا کن همین جا بمیرم

سراغ تو را بیش از اینها نگیرم

تو از دست من می گریزی فراری

برای تو من عاشقی بس حقیرم

گرفتار وهمم چه وهم عجیبی

دل آشوبه موج های خطیرم

دعا کن دلم را سپیدی بگیرد

سپیدی موها که گفتند پیرم

وجودم تقلای ماندن ندارد

میان شما من غریبی اسیرم

خدا دوست دارد بگویی بمانم

اگر ماندنی هست باید بمیرم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۷
محمد رحیمی
۱۳
دی ۹۶

به تو صد بار نگفتم بنشین پیش خودت؟

و نگفتم که بمان در تب تشویش خودت؟

تو چرا با دل تنهای خودت لج داری؟

مال بد هستی و بنشین بغل ریش خودت

ونگفتی که چه می خواهی ازین خلق الله؟

گرگ خود باش و بکش هم بره هم میش خودت

معنی وهم اگر در نظرت هست خیال

بشنو از من که بکوشی پی تفتیش خودت

به تو سهراب نگفته دل خوش سیری چند؟

دور شو از روش مصلحت اندیش خودت

صوفی و رند خودت باش نه درگیر کسی

که گدای دل خود باشی و درویش خودت

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۶ ، ۱۷:۱۱
محمد رحیمی
۱۱
دی ۹۶

نفرین به تو ای ذوق روان در تن احساس

جاری شده در جوی خیالم  بد و حساس

شب موقع آرامش من راه میوفتی

در جان وجودم بشوی لشگری از ساس

شکل غزلی عاشق و سرمست میایی 

گل می کنی و قافیه می سازی و احساس

یک بار بیا چهره ژولیده صفا کن

یا سرخی چشمم که نشسته وسط کاس

گفتی غزل تلخ نگویم که روا نیست

از حد گذراندی تو تراشیدن الماس

من شاعر امید و نشاطم شکرت کو؟

ای شور نمک کم کن ازین شدت وسواس

دشمن شده ام با تو که شاعر کش و رندی

بشناس مرا ذوق روان  خوب تو بشناس

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۱۸:۰۶
محمد رحیمی
۱۱
دی ۹۶

هم دره عمیق است و هم این بال شکسته

حالا که بلندم پر پرواز ندارم

قالیچه کجایی که سلیمان تو اینجاست

اندازه بلبل دل آواز ندارم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۰۰:۳۴
محمد رحیمی
۱۰
دی ۹۶

ظاهرا بین شما چهره منفور منم

قهرمان بد این قصه ناجور منم

شب سردیست غریبم من و تنها شده ام

آنکه محروم شد از دشتی و ماهور منم

اغتشاش دلتان کار به دستم داده است

آن زمین خورده ترین آدم مغرور منم

بهترین کار همین است که خاموش شوم

خوب پیداست که آن ساکت مجبور منم

رفتم اما تپش قلب من اینجا جا ماند

تا بدانید که آن عاشق پر شور منم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۶ ، ۱۲:۱۷
محمد رحیمی
۰۸
دی ۹۶

زدم به قلب یک غزل که با تو گفتگو کنم

تورا در ازدحام دل دقیق جستجو کنم

به جنگ‌ تار وپود نخ نمای قلب می روم

لباس شهر وصل را به عشق تو رفو کنم

برای ماندنت اگر دلم بهانه می کند

بدون هیچ مصلحت به سمت عشق رو کنم

ترک ترک گسل گسل به سوی تو پرش کنم

و قول می دهم به تو نظر به پیش رو کنم

سراغ خانه تو را گرفتم از نسیم و نور

بدون خستگی بدان که از تو پرس و جو کنم

به انتظار من بمان به مشرقم نگاه کن

طلوع می کنم یقین. بمان که روبرو کنم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۶ ، ۱۳:۲۱
محمد رحیمی
۰۶
دی ۹۶

بالاخره بارونم امسال اومد

هوای اصفهان یکم حال اومد

گرد و غبار و با خودش شست و برد

اول دی بهار باحال اومد

درسته این بارشا خیلی کمه

اما ترافیک شد و اخلال اومد

پنجره ها ی دوجداره گفتند

حیفه بابا چرا به اجمال اومد؟

قیرو گونی کارا و ایزوگامی

به هم می گفتن زد و اقبال اومد

ویروس سرماخوردگی گریه کرد

نوبت خنده های اطفال اومد

نفهمیدم گرونی تخم مرغ

تو این میون چطوری خوشحال اومد؟

بارونو عشقه نرو تو سیاست

بالاخره بارونم امسال اومد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۶ ، ۱۹:۵۶
محمد رحیمی
۰۶
دی ۹۶

حال خوشی دارم و باور نکن

سخت گرفتارم و باور نکن

وضع دلم خوب و ردیف و خوش است

حبس به زندانم و باور نکن

از تو چه پنهان شده ام عاشقت

مرثیه می خوانم و باور نکن

روده من راست ترین روده است

بی غم هر نانم و باور نکن

بهتر ازین چیست که تو رفته ای؟

سخت پریشانم و باور نکن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۹
محمد رحیمی