بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان
۲۰
تیر ۹۹

پیامبر قوم با اصرارهای بیش از حدّ قومش، بناچار از خداوند درخواست معجزه ای عجیب کرد.و درخواستش پذیرفته شد.معجزه از ماموریتش کاملا ناراضی بود.‌معجزه از قوم پیامبر، خوشش نیامد و این جنس درخواست و شیوه درخواست را توهین به خودش و عطای خدایش می دانست.معجزه دلش می خواست، این قوم بد نهاد را به گونه ای ادب کند. ( معجزه ها چون به درخواست پیامبران و از جانب خدا می آیند، مامورند و از خود اراده ای ندارند.)او می دانست که رضایت خدایش را به همراه داشته وگرنه پا به عالم ایجاد نمی گذاشت. خودمانیم ، معجزه، انگار اعصاب معصاب درست و حسابی نداشت. پس یواشکی، با خدا به نجوا نشست.( ای خدای بزرگ و توانا، چرا این پیامبران تو، تا تقّی به توقّی می خورد، سریعا متوسل به تو برای آوردن من می شوند؟ ولی اینهمه غرو لند ، چه سودی داشت، جز تشدید روحیه نافرمانی و انکار؟؟! پس معجزه، راه رضایت را در پیش گرفت و تا آخرین رسول آسمانی، در خدمت کمک به هدایت انسان هابود.‌

محمد رحیمی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۰
محمد رحیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی