بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان
۱۳
ارديبهشت ۹۹

ماه در آن شب تار وهول انگیز، لب فرو بسته بود و مرتب به اطرافش نگاه می کرد.‌تا چشم کار می کرد ، سیاهی بود و ظلمت. ماه ، در حالی که ناگفته های حزن آلودی را در دلش تلمبار کرده بود، بی صدا، رازهایش را بر ریل شب، حرکت می داد.خورشید ، مغرورانه به دنیا چشمک زد و با ناز و ادای خاص زنانه اش، به تماشای جهان مشغول شد. خورشید مغرور، مرا یواشکی می پایید. ( این تنها جمله ایست که ماه ناخدآگاه، از جریان سیال ذهنش به بیرون پرتاب کرد) بخوبی پیدا بود که خورشید، پی به بی تابی دل ماه برده است. همین امر، سوزان ترش کرد و باعث شد تا بی اختیار، عنان از کف بدهد و ناله سر کند.  ناله هایی که بنظر می رسید،  دیر به خود آمده اند. خورشید تا توانست ناله سر داد ، آنقدر که غروب، ابرها، کیفش را گرفتند و با خود هو هو کنان بردند؛ پشت کوه های بلند. خورشید اما هنوز از فراق ماه در پشت پنجره افق، می سوخت. خورشید ، روزی سرانجام خاموش خواهد شد ، از غروری که دیر خاموش شد. افسوس ، ماه سهم خورشید نیست.

 

محمد رحیمی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۱۳
محمد رحیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی