۳۰
دی ۹۵
گلی حیران تو پژمرد چالاک
شقایق بود و جا وا کرد در خاک
لبان غنچه ها را بوسه پاشید
به گلبرگ پریشان گشت نمناک
چکاد شانه هایش پر در آورد
کبوتر وار غلتان شد به افلاک
سرود عاشقی را خواند با شوق
به پایان برد بخت شوم غمناک
وضو در شبنم تر دامنی کرد
نمازش کهکشان سینه صد چاک
شبیه او ندیدم هیچ شیدا
ندیدم هیچ شیدایی چو او پاک
۹۵/۱۰/۳۰